همه میدانیم ولی بی عَسَلیم!

معرفی کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
میدانیم ولی کاری نمیکنیم! جالب آنجاست که اصلا نمیدانیم که چطور باید کار کنیم!
آری، بگویم برایتان که میدانیم اما نمیدانیم که دانستنمان ما را چه فایده! حتما به گوشتان خورده که عالم بی عمل به چه ماند؟ اما خوب احتمالا نشدیدهاید که علم بی فایده به چه ماند؟! همچونانکه در عوالم زنبور سیر میکنید و گشت و گذار، در خماری پاسخ به سوال مینشانم برایتان از جنس سوال، پاسخی روی چشمتان:
تا به این زمان که میگویم برایتان قطعا شنیدهاید بسیار، مشابه این داستان که خواندهایم و میخوانیم آنچه را که ندارد برای ما پشیزی سود و زیان؛ از شیمی دبیرستان تا سخنرانی سخنرانان؛ تا آن سر که گَر پیدایش کردید قطعا تماس بگیرید با این بنده ناتوان. اما این داستان کمی تفاوت دارد با دیگران، چراکه گرفتار است عاقبتمان به آن!
در نظر بگیرید از زمانی که چشمانمان وا نَگَشته، میجنبید دهانمان؛ با فاصله کوتاهی از مدت زمان و پس از اخذ شناسنامه توسط پدرانمان، به گوشمان گفتند که احد است خداوندمان. گشت و میگردد روزگار تا رِسَد عمرمان به پایان تا به آنجا که میگذارندمان در آن قبرستان و میگویند: آهای اِسمَع اِفهَم یا فُلانَ بنَ فُلان؛ لُب کلام، داعم میگویندمان و میخورانندمان که ایها الفلان! میدانی که خداوندت هست یکان؟ ما هم در جواب هر دفعه میگوییم: همچو آب روان، توحید هست یکان.
مطمئناً شنیدهایم از حوالی اندیشه قرآن، مکرر و بسیار از توحید و نبوت و مثل مذکور که گَر نباشد ایمان به اینان، هیچ فایدهای نیست برایِمان، اما خوب چه بگویم یا بگوییم که همینطورش هم فایدهای در عمل نمیکندمان و فقط گشته عقایدی تَرَکیده از فرط خشکی که همگان فراریاند از آن. البته که همین تَرَکان در قرآن خیلی میشود مهم برای مخاطبان مسلمان، اما در عمل برای ما به ظاهر تسلیم شدگان… .
که چرایی داستان واقعا هست «؟» سوالی برای همگان!
چگونه میشود اندیشه قرآن که سالیان بس واقعا درازی است مکرر از زبان این و آن شنیدهایم و میشنویم و خواهیم شنید در زندگیمان به کار نیایدمان؟ قرآن و احادیث از نقش عقاید در زندگیمان میگویند اما در واقع و فی الحیاتمان دریغ از نقشی جز در زندگانیمان!
بگذارید لحن را تغییر دهیم. اندیشه قرآنی از سالیان دور و دراز برای همگانی که قرآن را دیدند و خواندند و فهمیدند، آشکار است اما قرآنی اندیشیدن را فقط قلیلی یعلمونند. چشم دل باز کنید و رانندهای را متصور شوید که کنار دستش نقشهایست. راه را به سرعت طی میکند. زمانش تنگ است. فرصت امتحان مسیر را ندارد. نمیتواند نقشه را بخواند و به آن عمل کند؛ میبیند اما نمیتواند بخواند آنطور که در جاده تطبیقش دهد. این راننده هر لحظهای که پیش میرود با ترس گمراهی است. علتش هم واضح است چراکه ممکن است راهی که میرود اشتباه باشد و به مقصود و هدف نهایی نرسد. به دیگر سخن، نقشه داشتن لازم است اما کافی نیست. باید نقشه خوان باشیم تا نقشه به دردمان بخورد.
اندیشه قرآنی از قدیم الایام بوده است اما کسانی که بتوانند قرآنی بیندیشند الحق که قلیل بودند که اگر بودند وضعمان این نبود! این همه بالا و پایین رفتم که بگویم اگر بالا میرفتیم، میگفتند توحید؛ اگر پایین میرفتیم، میگفتند نبوت؛ راست را مینگریستیم، یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا و به چپ میرسیم، أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ. میگفتند. میگفتیم. حفظ میکردیم. از حق نگذریم خشکترین مطالب حفظی هم همین مطالب بود.
واقعا چرا صحرای اصول عقائد اینقدر خشک است؟! اگر این موضوعات بسیار مهم هستند چرا برای ما…؟ چگونه ببندیم به کار آن دانشی که نیاید به کار؟! آیا راه حلی وجود دارد؟ آیا میتوانیم قرآنی بیندیشیم تا اندیشه قرآنی را پیاده کنیم؟
ما مسلمانان به ظاهر دیندانیم و به همان نسبت دیندار، اما واقعیت دینداری ما فرسنگها با آنچه از پیشوایانمان برایمان نقل کردند فاصله دارد. وقتی از ما پرسش شود چرا اینگونه است، میگوییم آنان پیامبر و امام خدا هستند. میفهمیم پیامبر خدا، امام خدا! اما ما چه؟ زور زنیم، میشویم بنده خدا غافل از آنکه همان پیامبر هم اول عبد بود، بعد رسول و اینجا سوالی پیش میآید که چطور میشود راهبر ما یک راه رود و ما راهی دیگر و بگوییم به راهبر نمیرسیم. اگر راهبر ماست پس پای ما جایِ پای اوست. پس شاید باید در مسیری که انتخاب کردیم شک کنیم. در همان دینی که میدانیم. در دیندانیمان شک کنیم. شاید دین خدا را آنطور که باید نمیدانیم! اگر دیندانی ما درست بود پس آن فرسنگ فاصله چیست؟ اگر مبنا خراب شد، بنا کج میشود و احتمال ریزش بسیار! اگر میخواهیم درست دیندان شویم تا شاید دیندار هم شویم، اگر بخواهیم صحرای دلگیر خطیر عقاید را به دریای دلگشا تبدیل کنیم، اگر بخواهیم پا جایِ پای پیشوایان بگذاریم و… کافی است علی الاقل یکبار هم که شده تورقی در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن داشته باشیم. کتاب، قدرتی عجیب بس غریب در تبدیل صحرا به دریاست. قوتی در تبدیل اندیشه قرآنی به قرآنی اندیشیدن و توانی در آموزش نقشه خوانی از روی نقشه! گوینده نقشه خوانی را با نقشهکشی آموزش میدهد. مهندس میپروراند چه مهندسی! وی بازخوانِشی نو ارائه میدهد، او راهبری میکند آن هم چه راهبری، دقیقا عکس راهبُری! گوینده ساختمان را میکوبد و از نو میسازد. گوینده با نَوَسانی آرام نُوسازی میکند. گوینده سعی میکند دیندانیِ درست را بچشاند به امید آنکه دینداران فراوان شوند. نهایت بگویم خواندن کتاب شیرین طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را از دست ندهید.
*ضمناً برای دسترسی به کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، میتوانید از لینک های زیر بهره ببرید؛
نسخه فیزیکی کتاب
نسخه الکترونیکی کتاب از طاقچه
محمد حسین عابد خراسانی
دانشجوی دوره کارشناسی فرهنگ و ارتباطات